در یکی از روزهایی که انوشیروان به تحصیل مشغول بود معلمش اورا بدون دلیل به سختی تنبیه کرد .سالها بعد که انوشیروان به سلطنت رسید ، معلم خود را احضار کرد وبه او گفت: چرا آنروز مرا بی سبب تنبیه کردی ؟ معلم گفت : در چهره ی تو می خواندم که روزی پادشاه خواهی شد، خواستم طمع تلخ ظلم را بچشی تا در ایام ساطنت به کسی ظلم نکنی.